معرفی آیت الله شهید سید نادر بحرالعلوم
حضرت آيت اللّه سيّد نادر واعظى بحرالعلوم(ره)، فقيهى آگاه، خطيبى چيره دست، نويسنده و مدرس زبر دست و اديبى باريك بين بود. او در مبارزه با منكرات و انجام اصلاحات اجتماعى شجاعتى ستودنى و درك قوى داشت، سرانجام قربانى اهداف اصلاحى خويش گشته و به دست فرزندان منكرشهيد شد. آيت اللّه بحرالعلوم(ره) فرزند سيّد براتعلى واعظ(ره) در حدود سال 1316 خورشیدی در قریه بغاوى در نزديكى سرپل از توابع بلخ باستان به دنيا آمد. دوران طفوليت را در همان جا سپرى كرد. پس از مهاجرت به شهر مزار شريف (مركز بلخ) تحصيلات ابتدايى را نزد پدرش فراگرفت، ادبيات عرب را نزد يكى از علماى اهل سنّت آموخت، پس از آن به مدرسهى «چهار محله» در نزديكى مزار شريف رفته و به مدت پنج سال از محضر اساتيدى چون آيت اللّه شيخ سلطان محمد تركستانى بهره برد. سپس در سال 1337 خورشیدی براى ادامهى تحصيل رهسپار حوزهى علميه نجف شده و سطوح عالى را از محضر اساتيد مشهور آن مركز علوم اسلامى استفاده كرد.
آیت الله بحرالعلوم پس از آشنايى با اصول استنباط و اجتهاد، حوزهى علميه نجف را به قصد زادگاهش ترك گفته و در سال 1354 خورشیدی در شهر مزار شريف سكنى گزيد و در حسينيهاى كه پدرش (سيّدبرات) بانى آن بود پايگاه علمى و تبليغى برقرار كرد. «سپس در بيرون شهر، زمينى را براى تأسيس مدرسهى علميه خريد و با هميارى مردم آن را ساخت و به اندازۀ ظرفيت آن طلبه پذيرفته و مشغول تربيت و تدريس شد.»
آيت الله بحر العلوم تدريس را در حسينيه و تكيهاى كه پدرش ساخته بود شروع نمود. در آغاز تعداد شاگردانش اندك بود، ولى با گذشت ايامى چند، خبر شيوه تدريس ابتكارى ايشان در «ولايات و ولسوالیها پيچيد و طلاب، فضلاء و علاقمندان به آموختن علوم اسلامى را از گوشه و كنار افغانستان به سوى ايشان كشاند. در سال 1355خورشیدی تدريس ايشان رونق گرفته بود و بسيارى طلاب كوشا را از هر طرف به شهر مزار شريف كشاند.
علاقه به تدريس
بحر العلوم هر كتابى را كه صلاح مىديد يا طلاب پيشنهاد مىكردند، درس مىگفت در حالى كه كفايه، رسائل و مكاسب تدريس مىكرد. شرح جامى و مطول نيز مىگفت، هدفش تربيت شاگردان باسواد و آشنابه مسائل روز بود.
تيز بينى
وى با تيز بينى عمق فاجعه را درك مىكرد و به پيامدهاى آن آگاهى داشت و در پى يافتن راه حل عملى بود. قسمتى از وقت خويش را به سئوال و جواب مسائل اعتقادى و علمى روشنفكران جامعه اختصاص داده بود. در آغاز چند نفر از اساتيد و دانشجويان «محصلين» با ايشان نشستهاى خصوصى داشتند. مدتى بعد با پيشنهاد جمعى از اساتيد دانشكده تَخْنِكُم مزار شريف، اسديه، ليسه باختر و دارالمعلمين و جمع زيادى از محصلان جلسات مذكور به دروس اعتقادى و كلامى تبديل شد. دانشكده تخنكم مزار شريف در سمت شمال افغانستان مركز پرورش فكرى ماركسيستى بود و بحرالعلوم اعتقاد داشت كه معقول نيست با كسانى كه انديشه ماركسيستى و غير اسلامى دارند، از راه تعبديات شرع مقدس اسلام و آيات و روايات گفت و گو شود بلكه با آنان بايد با مسلّمات مورد قبول دو طرف صحبت كرد.
ايشان تدريس اصول فلسفه و معقولات را شروع كرد و فرضيههاى فلسفى چنان با بينش عميق و بيان رسا مطرح كرد كه حقانيت مكتب اسلام و بطلان مكاتب مادى براى مخاطبان با برهان قاطع ثابت شد.
بدين جهت جمع كثيرى از روشنفكران جامعه تحت تأثير روشهاى علمى و اخلاقى وى به ايشان گرايش خاصى پيدا كردند و روز به روز بر تعداد شاگردانش افزوده شد. تعدادى از اعضاى حزب خلق و پرچم مرتب در جلسات ايشان حضور داشتند. در حالى كه بناى بحث ايشان ردّ تفكر ماركسيسم بود.
به اين ترتيب تعاليم اخلاقى اسلام در بين افراد ترويج شد و شور و شوق و احترام به همديگر در بين جوانان علاقمند به حاكميت اسلام اعم از شيعه و سنى گسترش يافت.
بر اثر تلاشهاى وى جوانان زيادى تربيت شدند كه برخى از آنها عبارتند از:
1. حجة الاسلام والمسلمین داکتر سیدمحمدعلی جاوید، از علمای سرشناس افغانستان، رهبر حزب حرکت اسلامی، وزیر پلان و سرپرست اسبق صدارت و نماینده مردم بلخ در دور قبلی شورای ملی ...
2 شهيد سيد على اكبر مصباح مزارى: از رهبران حزب وحدت افغانستان.
3. حجة الاسلام و المسلمين عالمى بلخى: منشى عضو شوراى علما سرتاسری، شورای اخوت اسلامی و اخوت اسلامی، نماينده کابل در پارلمان و وزیر مهاجرین.
4. حجة الاسلام حاجی محمد محقق: رهبر حزب وحدت مردم افغانستان و نماينده مردم کابل در شورای ملی و معاون دوم رئیس اجرائیه.
5. انجيز نسيم مهدى: امير حزب اسلامى بلخ در سالهاى جهاد و معاون جنبش ملّى شمال افغانستان.
6. شهيد عبد القادر ذبيح الله خان: استاد دانشكده تخنكم مزار شريف و امير عمومى صفحات شمال جمعيت اسلامى.
7 . معلم بسم الله خان: مسئول سياسى و فرهنگى حزب اسلامى در ولايت بلخ.
8. علم خان آزادى: امير صفحات شمال جمعيت اسلامى و والى مزار شريف.
دهها تن ديگر از افراد مؤثر در روند تحولات سياسى و فكرى كشور از محضر بحر العلوم كسب فيض نمودند.
اختلاف زدايى
وى دريافته بود كه تنها راه رسيدن به حكومت اسلامى و استقلال كشور وحدت پيروان مذاهب اسلامى است. وى جلسات وحدت طلبانه با علماء اهل سنت گذاشت تا در قالب ديد و بازديد و مطرح كردن مسائل مشترك و ضروريات مكتب اسلام تبادل افكار شود. ايشان معتقد بود يكى از راههاى اساسى حل اختلافات بحث و تبادل آراء است و صحبتهاى دوستانه علمى بسيارى از مشكلات را حل خواهد كرد.
مولوى محمد اسلم راجع به ارتباطش با آيت الله بحر العلوم گفت:
«همراه تعداد از مولوى صاحبان و جمعى از شاگردانم حدود دو سال عمومى و خصوصى از محضر ايشان «بحر العلوم» استفادهها نموديم و فعلاً از مولوى صاحبان تنها قارى يوسف باقى مانده است و بقيه را در رژيم كمونيستى سياسى بردند و معلوم نيست كه شهيد كرده اند يا زنده اند.» ایشان هنگام صحبت كردن درباره بحر العلوم مرواريد اشك از چشمان فرو مىغلطيد، در آخر گفت: خدا لعنت كند كسانى را كه سرمايه بزرگ علمى و معنوى و ملّى اين ملت را گرفتند.
ضرورت همكارى بين علما
او يكى از راههاى مهم حل بسيارى از مشكلات جامعه را وحدت و همكارى بين علما مىدانست. در تابستان 1356 خورشیدی به كابل رفت و جمعى از علما و فضلاء را دعوت كرد و طى چند جلسه مفصل علمى به بررسى و تبادل نظر پيرامون مسائل فرهنگى از جمله مسئله مرجعيت پرداخت.
ساخت مدرسه
اين عالم پرتلاش در سال اول با مشكل تهيه مسكن مناسب براى طلاب رو به رو شد. شخصى بنام حاجى رسول داد یك ساختمان نسبتاً مناسبى را كه مقابل تكيه خانه «حسينيه عمومى مزار شريف» قرار داشت، در اختيار وى قرار داد و طلاب كه از شهرهاى ديگر مىآمدند در اين ساختمان، اتاقهاى حياط «حسينيه» و مدرسه سلطانيه جاى گرفتند. محل تدريس وى نيز تكيه خانه «حسينيه» عمومى مزار شريف و تكيه خانه پدرش سيد برات بود.
در اواخر سال 1356ش در منطقه يكه توت، قلعه میر مزار شریف مقابل باغ زراعت كه سرسبز و برخوردار از فضاى خوبى است، زمينى در حدود چهار هزار متر خريد تا يك مدرسه مناسب و كتابخانه عمومى ايجاد كند، البته در ايام حضور ايشان تنها اطراف آن را ديوار گرفتند.
مردم منطقه «حسينيه» تكيه خانهاى به نام شهيد بحر العلوم بنا نمودند كه حجة الاسلام سيد لطيف حسينى پسر عموى وى سرپرستى آن را به عهده دارد.
هم اینک مدرسه علمیه وکتابخانه که ایشان بنا نهاد؛ توسط فرزند ایشان٬ حجة الاسلام سید محمد بحر(حسینی) و همکاری مردم خیر فعلا در دو طبقه بازسازی شده٬ انشاءالله با توفیقات الهی و توجهات ائمه معصومین(ع) بزودی بازگشايی خواهد شد.
آثار قلمى
نبود آزادى بيان و انديشه براى نشر مبانى اعتقادى، ندادن اجازه چاپ و نشر كتب از طرف حاكمان وقت، فراهم نبودن مواد لازم براى چاپ و نشر كتاب، ممانعت از ورود كتابهاى چاپى به داخل كشور و... دست به دست هم داد و مانع انتشار وسيع كارهاى قلمى و فرهنگى انديشمندان افغانستان شد. با اين حال آيت الله بحر العلوم آثارى مفيد از خود به يادگار گذاشت. او 20 جلد كتاب را تنظيم و آماده چاپ كرده بود.
بحرالعلوم تقريرات دروس خارج آيت الله خوئى(ره) را در ۱۰جلد تدوين كرد كه پنج جلد خارج اصول را منهاج اصول و پنج جلد تقريرات خارج فقه را مبانى الفقهيه نام نهاد. علاوه بر تأليف 24 جلد كتاب خطى باقى مانده از وى، در سال آخر در پى تدوين رساله عمليه بود و قبل از دستگيرى قسمتى از آن را آماده كرده بود.
اميد است آثار ارزشمند آن عالم ربانى با همكارى علما و افراد خيّر چاپ شود و در اختيار محققين قرار گيرد.
امين ملت
مردم به آيت الله بحر العلوم اعتماد كامل داشتند و در گرفتاريها به ايشان مراجعه و قضاوت وى را قبول مىكردند. در موارد زيادى يكى از طرف دعوى شيعه و ديگرى سنّى بودند، ولى به دستور ايشان كاملاً راضى بودند.
وحشت و سكوت
بعد از كودتاى هفت ثور 1357ش در افغانستان، همه مىدانستند كه وظيفه علما و روشنفكران مسلمان افشاى ماهيت و اهداف رژيم كمونيستى است، ولى اكثر آنان جرئت نمىكردند بر خلاف ميل خلقيها حرفى بر زبان بياورند. علامه بحر العلوم با شناخت كاملى كه از ماهيت مكتب ماركسيسم و اهداف شوم و ضد اسلامى و انسانى آن داشت، در چنين شرايطى با شجاعت و بدون ملاحظه باطل بودن مكتب ماركسيسم را با تحليل و تفسير بيان داشت تا جوانان مسلمان فريب شعارهاى پوچ و بى محتواى آنان را نخورند.
در ايام محرم 1399 هجری قمری (1357خورشیدی) الحاد و ستم بر شهرهاى كشور سايه افكنده بود و همه جا را وحشت فرا گرفته بود. سكوت بر كشور حكومت مىكرد و معدود افرادى بودند كه در مقابل اجراى فرمانهاى شماره 6 ـ 7 رژيم كمونيستى اعتراض مىكردند.
مساجد و حسينيهها ديگر آن حال و هواى گذشته را نداشت، گويا بر لبها مهر سكوت زده شده بود و دين و مذهب بيش از هر سرمايه ديگرى مورد تهاجم قرار داشت و كمونيستهاى تازه به قدرت رسيده دين و مذهب را افيون جامعه و علت عقب ماندگى مردم معرفى مىكردند.
آيت الله بحر العلوم با اينكه مىدانست جانش در خطر جدّى قرار دارد، آگاه ساختن جامعه را مهمتر دانست و او در همان سال كه سراسر كشور افغانستان را وحشت فرا گرفته بود. در هفت حسينيه و مسجد سخنرانى داشت.
در تكيه خانه عمومى «حسينيه» شهر مزار شريف صحبت ايشان پيرامون ضرورت دين و فطرى بودن آن بود. با تحليل و ادله نقلى و عقلى بيان مىداشت كه تنها راه رسيدن به آرامش بشريت در تعاليم دين اسلام است و با براهين استوار به اثبات رسانيد كه آزادى و عدالت اجتماعى ممكن نيست جامه عمل بپوشند، مگر تحت لواى اسلام و قرآن.
مجالس ايشان در آن ايام از اين قرار بود:
1 . تكيه خانه عمومى «حسينيه»
2 . تكيه سيد برات پدرش
3 . تكيه خانه اكبر كلانتر
4 . تكيه بابه رجب
5 . تكيه خانه موريا
6 . تكيه كوچه على چوپان
7 . تكيه قزل آباد.
در بيشتر جلسات مستمعان قشر تحصيل كرده و جوان بودند.
اولين زندانى روحانى رژيم
آيت الله بحرالعلوم اولين زندانى سياسى از علما و روحانيون در زمان رژيم كمونيستى است. حكومت كودتايى تحمل چنين روشنگرى را نداشت، زيرا با صحبتهاى مستدل و منطقى وى تعدادى در عقيده خويش تجديد نظر كرده بودند و اين براى رژيم تحمل كردنى نبود.
روزهاى تاسوعا و عاشوراى حسينى صحبتهاى ايشان را از حسينيه عمومى مزار شريف رياست مركز خاد «سازمان اطلاعات» در كاخ رياست جمهورى مستقيماً شنود مىكردند.
سرانجام دستور دستگيرى ايشان از كابل صادر شد و ساعت 2 شب 14 محرم 1399ق بعد از ختم مجلس سخنرانى حسينيه قزل آباد و برگشت به منزل، مأموران خاد اطلاعات اطراف بيت ايشان را محاصره و او را دستگير كردند. وى مدتى در زندان مزار شريف ديده شد، ولى مكان و زمان شهادتش همچنان مخفى است.
در سال 1364ش غلام سخى هراتى كه در زمان اقتدار خلقيها مديريت حبس «زندان» سياسى شهر مزار شريف را به عهده داشت و در ايام قدرت حزب پرچم به جرم قتل اعضاى حزب پرچم زندانى شده بود، راجع به شهادت آيت الله بحرالعلوم گفت:
«مأموران خاد ايشان را همراه دو نفر از انجنیرهای كارخانه كود و برق مزار شريف نيمه شب از زندان به کابل منتقل كردند.» روحش شاد و يادش گرامى باد.
منبع: کتاب کوثرالنبی/ سیدجعفرعادلی حسینی