حضرت آیت الله مرحوم شیخ محمد تقی بهلول
تولد
شیخ محمد تقی بهلول، در سال 1279 شمسی در روستای بیلَند، از توابع شهرستان گناباد پا به عرصه حیات گذاشت. گناباد، از جمله شهرهای کهن و تاریخی ایران است که قدمت آن به چند هزار سال قبل میرسد. مرحوم حاج محمد طاهر خزایی، جد بزرگ بهلول در عربستان زندگی میکرد. پدر بهلول، شیخ نظامالدین از دانشمندان دینی بود. مرحوم بهلول در این باره میگفت: «پدرم مجتهد شهر گناباد و در علم سرآمد اهل زمان خود بود».
تحصیلات
علامه بهلول، در کودکی به مکتب رفت و به فراگیری قرآن کریم پرداخت و در هشت سالگی حافظ کل قرآن شد. او خواندن و نوشتن را در مکتب پدرش آموخت و سپس به تحصیل در علوم حوزوی پرداخت. پس از آن، برای ادامه تحصیلات به قم و نجف اشرف مهاجرت کرد. بهلول مجتهد، ادیب و مسلط به تاریخ اسلام و فقه مذاهب تشیع و تسنن را تدریس مینمود.
حافظه قوی
آیت الله بهلول، حافظه شگفتی داشت. خود ایشان در این مورد میگفت: «حافظهای داشتم که نمونهاش در دنیا نبود». یکی از همدرسهای شیخ نقل میکند که روزی استاد مان، مرحوم آیت الله حکیم، او را بر سر جای خود نشاند و به ایشان گفت: محمد تقی آنچه را گفتم بگو. جناب بهلول تمامی مطالبی را که استاد در آن روز گفته بود، همه را مانند استاد بیان کرد.
علامه بهلول، حافظ قرآن مجید، خطبههای نهج البلاغه، دعاهای صحیفه سجادیه، بسیاری از دعاهای مفاتیح الجنان، از جمله جوشن کبیر، عدیله، توسل، کمیل، زیارت عاشورا و مناجات شعبانیه را از حفظ داشت. او بیش از دو صدهزار بیت شعر سرود و پنجاه هزار بیت شعر نیز از دیگران در حافظه داشت و بسیاری از کتابهای ادبی و فقهی حوزه و نیز کتاب فلسفی منظومه سبزواری را به حافظه قوی خویش سپرده بود.
همیشه در سفر
مرحوم بهلول بعد از واقعه مسجد گوهر شاد شيخ بهلول به كمك يك زن از مشهد خارج مي شود، در بين راه افغانستان به شهرهايي مي رسد كه در هر كدام از آنها خاطراتي دارد و چون در اينجا به طور كلي و خلاصه شده نمي توان همه آنها را بيان كرد. دولت افغانستان پس از چند سال تصویب میكند كه زندانیان سیاسی آزاد شوند، امّا در اطراف كشور و به صورت تبعید زندگی كنند. بهلول را به یكی از شهرهای ولایت مزار بلخ به نام خلم فرستادند. در آنجا بهلول با دختری از یك خانوادهی فقیر ازدواج كرد، امّا فرزند بهلول به هنگام تولد در اثر نبودن دایه و داكتر و سوء تغذیهی مادرش، طفل مرده به دنیا میآورد و زن نیز بیست روز بعد از دنیا میرود. بهلول مدتی را در تبعید میماند و سپس او را به زندانی سیصد نفری در جلالآباد، منتقل میكنند. پس از فرار و دستگیری مجدد تعدادی از زندانیان، بهلول به اتهام همكاری با آنها، تحت فشار قرار گرفت.
بهلول پس از آزادی، تصمیم گرفت به مصر برود، چون میدانست رئیسجمهور مصر با دولت پهلوی مخالف است. دولت افغانستان بعد از موافقت دولت مصر او را با طياره از راه هندوستان به مصر فرستادند، دولت مصر به مرحوم بهلول اجازه داد که در آنجا بماند و ایشان یکسال و نیم در مصر اقامت می گزیند و از طرف «جمال عبد الناصر» که مخالف رضا شاه بود به سمت رئیس بخش فارسی صدا و سیمای مصر منصوب و او در اداره راديو و تلويزيون مصر با تحلیل و خواندن اشعار، نثر عربي و فارسي و همچنین او بر فقه اهل سنّت نیز آگاهی داشت و در دانشگاه الازهر مصر، تدریس میكرد. فعالیت علمی و فرهنگی او، در رادیو «الشرق الاوسط» مصر و رادیو «بغداد» در پایان دوران تبعیدش بسیار مؤثر بود.
علامه بهلول هیچ گاه بیش از ده روز در مکانی نمی ماند. ایشان در پاسخ این سؤال که: منزل شما کجاست؟ گفته بود: «همه دنیا منزل من است». شیخ بهلول مکان مشخصی نداشت. وی پس از آزادی از زندان افغانستان و بازگشت به ایران، مسکن و مأوایی برای خود اختیار نکرد و همیشه در حال مسافرت بود و می فرمود: «همه دنیا متعلق به خداست و همه جا را منزل خود می دانم».
اراده استوار
شیخ بهلول در قوت اراده و تصمیم گیری ها بسیار دقیق و استوار بود. برای نمونه اگر در یک لحظه اراده رفتن به جایی را داشت بدون هیچ تردیدی می رفت. ایشان در این باره می فرمود: «من هر کاری را که بخواهم انجام بدهم، پیش از اذان صبح خوب فکر می کنم و کارهای فردای خود را تنظیم می کنم و اگر در بین روز امری پیش آید که پیش بینی نکرده باشم، دقت می کنم هرچه رضای خدا در آن باشد، همان را انجام می دهم».
نمونه شعر
اين عصر نيست چون دگر اعصار سَرْ سرى
بايد به چشم سر سرى آن را تو ننگرى
اين دوره دوره مُوتَر و راهى آهن است
شد ختم دوره اشتر و عصر استرى
بگذشته آن زمانه كه مى برد نامه را
از مركزى به مركزى ديگر كبوترى
اكنون زمانه است كه طيّاره پُست
اندر فضا ز ابر برند روى برترى
شمشير، تير و نيزه، خود و زره كنون
در دشت جنگ نيست سلاح مؤثرى
طيّاره بهر جنگ بكار است و توپ و تانك
با نفت هاى بحرى و بم هاى آذرى
بهر ترقى وطن اكنون نه كافى است
شُغل مدّرسى و بيانات منبرى
گر طالب ترقى مُلكى ببايدت
افكار عصرى كف كار دل جلى
كفّار را نصيب شد از فيض سعى و كار
در حال صلح و جنگ بزرگى و برترى
اسلام از بسى ز ممالك عقب بماند
از غافلى و تنبلى و نفس پرورى
اين امّت محمّدى است آن كه سالها
بر بيشتر ز ثلث جهان داشت سرورى
از يك طرف به برّ بخارارسيده بود
يك سو به بحر اندُلُسَش بود شناگرى
اكنون چه روى داده كه از دست دادهاند
هم امتياز علمى و هم فرِّ مِهترى
از اتفاق بود كه كردند مسلمين
تسخير تخت كسروى و تاج قيصرى
امروز از دو رنگى و از خانه جنگى است
اين ذلَّت و حقارت و پس گردنى خورى
باشد نفاق آتش سوزان و مى برند
مردم از آن به داخل هر خانه مجمرى
اين نار نيست آتش عود اى عزيز من
كز بوى دود مجمر آن لذّتى برى
اين نار نيست دوزخ است كه در آن نهفتهاند
بس نيشهاى كژدُم دندان اژدرى
دين در خطر فتاده و ما بى خبر از آن
دعواى مذهب است به هر كوى معبرى
گويد يكى از مذهب اين شخص شافعى
گويد ديگر كه هست فلان مرد جعفرى
اى امّت محمّدى از سر به در كنيد
اين فكرهاى پوچ و خيالات در ورى
خالق يكى، كتاب يكى و رسول يك
قبله يك است گر به تحقيق بنگرى
چون در اصول جمله به يك راه مى رويم
بايد كز اتحاد اخوّت تو نگذرى
از بهر فردِمُختصرى در فروع دين
شايسته نيست جنگ و نزاع و تشاجرى
چون جمله بنده حق و جوينده حقيم
معبود ما خداست نه معبود سامرى
هر كس به هر طريق روان است گو برو
ليكن مده زدست اساس برادرى
المؤمنون اخوةٌ از قول حق بخوان
اصلاح كن ميان دو أَخ، گر تو قادرى
از گفته مبارك حق امر، اصلحوا برخوان
اگر به گفت منم نيست باورى
گر اُفكنى تو تفرقه در بين مسلمين
گويا كه اين كلام خدا را تو مُنكرى
نسبت كنى به كفر اگر اهل قبله را
يا جاهلى و يا قاصرى و يا مُقصرى
از بهر زوال ملّت اسلام كافران
با توپ و تانك ساخته هر گوشه سنگرى
يك سو به هند آتش كشمير مُشتعل
يك سو يهود را به فلسطين تَبَخْتُرى
فردا كه روز جنگ يهودان و مسلمين
آن را تقدمِ شد و اين را تأخُرى
در يك چنين زمانه پُر از فتنه كى سزد
باشد ميان امّت احمد تنفّرى
از اختلاف بهر خدا اى عزيز من
بگذر اگر نه صاحب رَشك و تكبرى
ارتحال
مرحوم شیخ محمدتقی بهلول، این عارف و عالم ربانی و عابد مجاهد، در اواخر عمرش در شهر گناباد و تهران، در منازل اقوام خود زندگی می کرد. او سرانجام در 24 حمل 1384 خورشیدی بر اثر سکته مغزی در بیمارستان خاتم الانبیا تهران بستری شد و در عصر روز جمعه، 7 اسد 1384 در 105 سالگی دار فانی را وداع گفت و به جوار رحمت حق پیوست. پیکر آن مرحوم پس از تشییع در تهران و مشهد، در زادگاهش، گناباد به خاک سپرده شد. وی نود سال از عمر پر برکت خود را در خدمت به مردم و عبادت خداوند گذرانید.
منبع: گلشن اندیشه و تفکر/ سیدجعفرعادلی «حسینی»